حجت الاسلام شیخ احمد خرم آبادی مردی که بیش از نیم قرن از عمر پربرکت خود را وقف مردم کرد و زندگیاش، از خشت اول تا سنگ آخر، تجسم حقیقی اخلاص، خدمت و عشق بود. این گزارش، روایتی است از حیات طیبه عالمی ربانی که هر گوشهای از دیار آران و بیدگل، با خاطرات شیرین حضور و برکات وجودش عجین شده است.
در گذر ایام و صفحات تاریخ، برخی نامها نه تنها از یاد نمیروند، بلکه با گذر زمان، درخششی فزونتر مییابند و نماد میشوند از خلوص، خدمت و انسانیت. در میان چنین نامهایی، «حجت الاسلام شیخ احمد خرمآبادی آرانی» بیشک جایگاهی رفیع دارد. مردی از جنس مردم، با روحی آسمانی و دلی مالامال از عشق به خدمت، که حداقل سه نسل، از طعم شیرین حضور و راهنماییهای او چشیدهاند و نامش را با احترام و افتخار در حافظه خویش گنجاندهاند. چهرهای خدوم، آرام، متین و زحمتکش که بیهیچ تکلف و ادعایی، همرنگ و همگام مردم زیست و در تمام فراز و نشیبهای زندگی، انیس و مونس کسانی بود که درد محرومیت کشیده و سختیهای روزگار را به دوش میکشیدند.
فصل اول: تولد در گهواره سادگی و بذر ایمان
در دهمین روز از آبانماه سال ۱۳۱۵ هجری شمسی، در دامن خانوادهای متدین و ریشهدار، چشمان «احمد» به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی او، بر خلاف بسیاری از همسن و سالانش، نه در رفاه و آسایش، که در سختکوشی و همراهی با پدر در شغل دامداری و کشاورزی گذشت. این تجربه زیسته، از همان سالهای ابتدایی، پایههای درک عمیق او از مشقتهای زندگی مردم و حس همدردی با آنان را بنا نهاد. همین سادگی و اصالت بود که شخصیت او را شکل داد.
اما روح سرشار از معرفت و عطش او به یادگیری، فراتر از محدودههای دشت و مزرعه پرواز میکرد. بذر معارف دینی در قلب پاکش از همان سنین کم، جوانه زد. او تحصیلات اولیه دینی را با اشتیاق فراوان نزد اساتید بزرگی چون آقایان صحافی و متوسل آغاز کرد. این دو معلم وارسته و دلسوز، که هوش و استعداد بیبدیل احمدِ جوان را درک کرده بودند، به همراه آیتالله میرزا احمد عاملی(ره)، با درایتی کمنظیر، پدر را ترغیب کردند تا فرزندش را برای کسب علم بیشتر، به حوزه علمیه قم روانه کند. پدر، با وجود تنگدستی و سختیهای فراوان، این توصیه را به جان خرید و پای او را به مرکز علم و فقاهت باز کرد.
در شهر مقدس قم، احمدِ جوان، خود را در دریای علم و فقاهت غرق کرد. او از محضر اساتید و مراجع بزرگ آن زمان، همچون آیتالله العظمی گلپایگانی (ره)، تا بالاترین سطوح فقهی و اصولی (درس خارج فقه) کسب فیض کرد. سالها تلاش بیوقفه، پشتکار مثالزدنی و بهرهگیری از نورانیت این اساتید برجسته، او را به عالمی فرزانه، متعهد و بصیر تبدیل کرد.
فصل دوم: بازگشت به وطن، آغاز رسالت نیمقرنی
با فرارسیدن دهه چهل شمسی، شیخ احمد پس از سالها تحصیل و تهذیب نفس در قم، با قلب پُربار و اندیشهای تابناک، به زادگاه خود بازگشت. این بازگشت، نه یک پایان، که سرآغاز فصلی جدید و پربار از زندگی او و مردم آران و بیدگل بود.
شیخ احمد، قریب به نیم قرن، با حضوری مستمر و خستگیناپذیر، به اقامه نمازهای یومیه، سخنرانیهای روشنگرانه و کلاسهای درس اخلاق و تفسیر در مسجد اعظم آستان محمدهلال(ع) پرداخت.
او مسئولیت امام جماعت مسجد بالاسر مضجع شریف حضرت محمد هلال بن علی (ع) را بر عهده گرفت. مسجدی که به همت او، تبدیل به قلب تپنده فعالیتهای مذهبی، فرهنگی و حتی انقلابی شهرستان شد.
ریب به نیم قرن، او با حضوری مستمر و خستگیناپذیر، به اقامه نمازهای یومیه، برگزاری مراسمهای مذهبی، سخنرانیهای روشنگرانه و کلاسهای درس اخلاق و تفسیر در این مسجد پرداخت.
یکی از درخشانترین خدمات ایشان در این دوره، اهتمام ویژه و بیدریغ وی در احداث مسجد اعظم آستان مقدس حضرت محمد هلال بن علی (ع) بود. این مسجد، که بعدها به یکی از مهمترین پایگاههای مذهبی و انقلابی شهرستان تبدیل شد، با پیگیریها و مدیریت هوشمندانه شیخ احمد، شکل گرفت و به ثمر نشست.
فصل سوم: الگوی جامعالاطراف و مردمی بودن
شیخ احمد، شخصیتی بود که میتوان او را “جامعالاطراف” و “ذوابعاد” خواند. این تعبیر، نه از سر مبالغه، که بازتابی از ابعاد گوناگون شخصیت و خدمات او بود:
روش تبلیغی منحصربهفرد: شیوه تبلیغی ایشان، همه را مجذوب خود میساخت. او بیهیچ تکلف و پیرایهای سخن میگفت، اما کلامش عمیق و پرمحتوا بود. نَغز و پُرمغز تمثیل میآورد و با مثالهای از زندگی روزمره، پیچیدهترین مفاهیم دینی و اخلاقی را به سادهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل میکرد. همین سادگی و عمق بود که کلامش را مؤثر میساخت و تأثیری عمیق بر دل و جان شنوندگان میگذاشت.
کارگشای خلق: به تأسی از مکتب ائمه اطهار (ع)، خدمت به مردم را سرلوحه کار خود قرار داده بود. خاصه در دورانی که کشاورزی، شغل اغلب مردم منطقه بود و مشکلات بسیاری در این حوزه وجود داشت، در رفع و رجوع مسائل و مشکلات کشاورزان، همتی والا و تلاشی بیدریغ داشت. مردم، او را نه فقط یک روحانی، بلکه یک حامی و یک پناه میدانستند.
اخلاق نیکو و آرامش در کلام: همیشه تبسمی ملیح بر لب داشت و لحن کلامش آرام و متین بود. این آرامش و ادب در گفتار، حتی در دورانی که مسائل سیاسی بر اجتماعات سایه افکنده بود و اختلاف سلیقهها زیاد بود، او را از دیگران متمایز میساخت. به واسطه مدیریت منحصر به فرد خود، مورد تکریم ذائقههای مختلف فکری و سیاسی بود و همگان بر سلامت نفس، پاکی اندیشه و بیطرفی او در مسائل شخصی، متفقالقول بودند.
فعال اجتماعی و فرهنگی: حوزه علمیه حضرت امیرالمومنین (ع) آران و بیدگل، پایگاه ثابت شیخ محسوب میشد. یک حجره ساده به او تعلق داشت و هر روز پیش از نماز، ساعتی را در آن خلوت میکرد و با مطالعه و آمادگی روحی، پای در مسجد مینهاد. او فردی نکتهسنج و دارای هوش اجتماعی بالایی بود. هیچگاه نسبت به امور مردمی بیتفاوت نبود و با درک عمیق از نیازهای جامعه، تبدیل به یک فعال فرهنگی و اجتماعی پرانرژی و دوستداشتنی شده بود که همواره در قلب مردم جای داشت.
فصل چهارم: جهاد خدمت و عشق بیپایان به مردم
زندگی شیخ احمد، تجسمی از مفهوم “جهاد خدمت” بود. با آغاز انقلاب اسلامی، تلاشها و کوششهای بیوقفهای در به ثمر رساندن نهضت امام خمینی (ره) انجام داد، به ویژه در نشر اعلامیهها و روشنگری افکار عمومی. او هرگز فرصتی را برای خدمت به مردم از دست نمیداد و در تمام عمر، “مردمی بودن” و “اهتمام به کارهای عامالمنفعه” سرلوحه زندگیاش بود.
خدمات او تنها به فعالیتهای مذهبی محدود نمیشد، بلکه گسترهای وسیع از پروژههای عمرانی، اجتماعی و اقتصادی را در بر میگرفت:
- مسجد و آبانبار مزرعه خرمآباد: این پروژهها، نمادی از توجه او به زیرساختهای رفاهی و مذهبی روستاها بود.
- احداث درمانگاه ولیعصر (عج) : گامی بزرگ در جهت ارتقاء سلامت مردم و دسترسی آسانتر به خدمات درمانی.
- تأسیس صندوق قرضالحسنه امام حسین (ع) : برای گرهگشایی از مشکلات مالی مردم و ترویج سنت قرضالحسنه.
- بازسازی امامزاده فیضآباد: نشان از توجه به میراث مذهبی و فرهنگی منطقه.
- مشارکت در راهاندازی پایگاه آموزشی ارتش
- و دهها مورد دیگر…
اینها تنها گوشهای از خدمات بیشمار و ارزشمند این شیخ سادهدل و سادهزیست است که با تمام وجود، خود را وقف مردم کرده بود.
تمام هم و غم شیخ احمد، مردم بود و تنها معیار ارزشگذاری او، میزان گرهگشایی از مشکلات جامعه بود.
آنچه در مورد شیخ احمد خرمآبادی قابل توجه و مورد اذعان عام و خاص است، این حقیقت بود که او هرگز حاضر نشد حتی برای لحظهای، از موقعیت و جایگاه اجتماعی خویش برای بهرهبرداری شخصی استفاده کند.
تمام هم و غمش، مردم بود و تنها معیار ارزشگذاری او، میزان گرهگشایی از مشکلات جامعه بود. او الگویی بیبدیل از یک عالم مردمی بود که به معنای واقعی کلمه، “حیات طیبه” داشت.
فصل پنجم: غروب خورشید، طلوع ابدی نام
پس از شصت سال تلاش دلسوزانه، پیگیر و بیوقفه در راه خدمت به مردم و اعتلای دین، تن نحیفش تاب نیاورد و بستر بیماری پذیرایش شد. روح بلند مجاهد خستگیناپذیر و عالم وارسته مردمی، حجتالاسلام والمسلمین شیخ احمد خرمآبادی، پس از نزدیک به ۹ سال بیماری طاقتفرسا و در اوج مظلومیت و شکیبایی، در بیست و چهارمین روز از ماه پربرکت رمضان (۱۹ خرداد ۱۳۸۸) به دیدار معبودش شتافت.
پیکر پاک و مطهر این مرد بزرگ، در آستان مقدس حضرت محمد هلال بن علی (ع) به خاک سپرده شد؛ همان جایی که نیم قرن، مأمن حضور و نورافشانی او بود و هزاران دل را با کلامش روشن ساخت. امروز، هر سنگی در آران و بیدگل، قصه خدمات او را روایت میکند و هر دلی، حسرت فقدانش را در سینه دارد.
یاد و خاطره این عالم ربانی، برای همیشه در دل مردم این دیار زنده خواهد ماند و چراغ راه آیندگان خواهد بود. نام او، نه تنها در صفحات تاریخ آران و بیدگل، که در دلهای پاک مردمی که از او خیر دیدند، جاودانه خواهد ماند.